محل تبلیغات شما
پارت دوم رمان غبیر ممکن سھ ماھی ازکارم تو شرکت میگذره ھمھ چی خوبھ ؛ کارمو دوس دارمھمکارام خیلی خوبن این بھم ارامش میدھکارنقشھ ھام تقریبا تموم شده بودرو بھ مجدگفتم _ببخشید اقای مھندس میشھ بیاید ببینید این نقشھ خوب شده یانھ؟ _بلھ.الان میام دقیقا اومد کنارم رو میزم خم شد.بوی عطرشوحس میکردم.چقد بوی خوبی داشتاستغفرللهخدایا توبھ این حرفا چیھ من دارم میزنم سرمو انداختم پایین تا بیشتر ازین گناه نکنم سنگینی نگاشو حس کردم سرمو بلند کردم چشام افتاد تو

# پارت دوم رمان لحظه ی دلواپسی

# پارت دوم رمان غیرممکن

رمان لحظه ی دلواپسی پارت اول

تو ,سرمو ,بوی ,رو ,پارت ,رمان ,پارت دوم ,دوم رمان ,استغفرلله خدایا ,داشت استغفرلله ,بوی خوبی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها